جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • ویدیوی آثار
  • مقالات
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • پشتیبانی
  • خانه
    • دموها
      • خانه 1
      • خانه 2
      • خانه 3
      • خانه 4
      • خانه 5
      • خانه 6
    • دموها
      • خانه 7داغ
      • خانه 8
      • خانه 9
      • خانه 10
      • خانه 11
      • خانه 12
    • دموها
      • خانه 13
      • خانه 14
      • خانه 15
      • خانه 16جدید
      • خانه 17جدید
    • لندینگ ها
      • نوروز
      • بلک فرایدی
      • یلدا – لندینگ
      • معرفی
  • برگه ها
    • در دست طراحی
    • نمونه کارها
    • مدرسان
    • خطای 404
    • زیر منو سطح 1
      • زیر منو سطح 2
      • زیر منو سطح 2
        • زیر منو سطح 3
  • وبلاگ
    • لیست وبلاگ
      • لیست وبلاگ – سایدبار راست
      • لیست وبلاگ – سایدبار چپ
      • بدون سایدبار
      • وبلاگ المنتوریجدید
    • وبلاگ جدولی
      • 3 ستونه
      • 4 ستونه
      • سایدبار راست
      • سایدبار چپ
    • وبلاگ کلاسیک
  • رویدادها
  • مگامنو
    • عمومی

      3 دوره

      خط معلی

      1 دوره
      • خط معلی
      • عمومی
  • محصولات
    • دسته بندی ها
      • بورس
      • طراحی
      • طراحی وب
      • عکاسی
      • فن بیان
      • کتاب
      • مدرسه و دانشگاه
    • طرح های نمایش محصول
      • طرح شماره یک
      • طرح شماره دو
      • طرح شماره سه
  • تماس با ما
    • تهران - خیابان ولی عصر - چهارراه ونک - کوچه ۵ - ساختمان راستچین

      021-123456789

      info@yoursite.ir

      اینستاگرام
      کانال تلگرام
  • صفحه ورود
    • پیش فرض ووکامرس
    • طرح یک
    • طرح دو
    • طرح سه
  • سیر تاریخی خط و خوشنویسی؛ از خط کوفی تا معلّیداغ
لوگو هنرفرین
لوگو هنرفرین
0
ورود / عضویت
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • ویدیوی آثار
  • مقالات
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • پشتیبانی

وبلاگ

وب سایت آموزشی هنرفرین > اخبار > عمومی > قسمت اول مصاحبه با استاد حمید عجمی توسط محسن ابراهیمی

قسمت اول مصاحبه با استاد حمید عجمی توسط محسن ابراهیمی

28 دی 1402
ارسال شده توسط honarfarin_academy_admin
عمومی
مصاحبه با استاد
سلام استاد جان وقت تون بخیر افتخار بزرگیه که هم عصر با جریان ساز یک اتفاق بزرگ تاریخی هستیم و هم جوار مبدع خط فاخر معلی شاهد رشد بالندگی بیش از پیش خط معلی در این سالها بودیم. و افتخار بزرگ و نقطه عطفی است برای بنده که از ابتدایی ترین لحظات آموزش رسمی این خط توسط شما از سال 1382 توفیق شاگردی شما را داشتم و این دو دهه شاگردی برای بنده نقطه عطف های بزرگی را در زندگی برایم رقم زده. قبل از هر چیز از تمام عنایت ها و محبت هایی که در این سالها برای بنده و سایر شاگردانتون کشیدین صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم و از خداوند آرزوهای بهترینها را برایتان دارم و بسیار سپاسگزارم که اجازه این مصاحبه را به بنده دادید.
استاد عجمی: سلام و عرض ادب خدمت شما و همه عزیزان و علاقمندانی که این مصاحبه را میخوانند. اختیار دارید عزیزم بالاخره سهم مردم این دیار هنر دوست و اهل دل در هر برهه ای از تاریخ، اکتساب فیوضاتی بوده که آبشخور بغض و اشتیاق و طلب سر شار خودشان بوده و در دل تاریخ فرهنگ و هنر ایران ثبت شده، خط معلی هم سهم اکنون مردم این دیار بوده و برای جاری شدنش خب دهلیزی نیاز بود که این قرعه از سر لطف حضرت حق به نام ما افتاد، من هم وقتی بیرون می ایستم و به قامت خط معلی نگاه میکنم حیرت میکنم و مثل همه متاثر از اتفاقات عجیب و منحصر به فردی می شوم که در ظاهر وباطن این خط میبینم.
محسن ابراهیمی: استاد جان اگر موافق باشید برگردیم به اول داستان، برامون از خط معلی بگید از کجا و چطور شروع شد ؟
استاد عجمی: شکل گیری این خط از طرّاحی یک لوگو ای بود با نام مبارک حضرت علی (ع) که به بنده سفارش داده بودند آغاز شد، در آن دوره من درگیر یک غربتی بودم و حال دلم متفاوت بود(کم و بیش این حالت برای هر کداممان بارها اتفاق افتاده) مثل همه آدمها که گاهی حال خوش و معنوی پیدا میکنند و شاید درگیر یک خلوتی بشوند، تفعلی به حافظ بزنند یا قلمی به دست بگیرند، در بین طراحی ها به یک فرم خاصی از علی رسیدم و برای خودم و هنرمندانی که نزدیکم بودند جالب بود و به دلم افتاد که مفرداتی هم سو با این لوگو طراحی کنم، طراحی مفردات خط معلی حدود یک هفته طول کشید فقط سین باقی مانده بود که بعد از چند وقت گره آن در ذهنم باز شد.
محسن ابراهیمی: خط معلی در چه سالی ابداع شد؟
استاد عجمی: سال ۱۳۷۸، البته من اولین نمایشگاه خط معلی را در سال ۷۸ برگزار کردم ولی قریب به ۶ -۷ ماه قبل از این نمایشگاه یعنی در اواخر سال ۷۷ این خط شکل گرفت و مورد تایید فرهنگستان هنر و استقبال بسیاری از خوشنویسان معاصر قرار گرفت البته مخالفانی هم داشت که برای یک حرکت جدید کاملا طبیعی ست مثل همه اتفاق های جدیدی که در تاریخ می افتد.
محسن ابراهیمی: جناب استاد دلیل انتخاب نام معلی برای این خط چه بود ؟
استاد عجمی: روزی یکی از دوستان به من گفت اسمش را چه می خواهی بگذاری؟ من هم چون از قدیم وقتی اسم کربلای معلی رو می شنیدم خیلی احساس خوبی بهم دست میداد چون این معلی برگرفته از کلمه علی هم هست نام مبارک حضرت امیر علیه السلام، به همان دوستم گفتم معلی .من هم به دلم افتاد و آن روز نامش را گذاشتم معلی. بعد از یک سال و نیم دو سال و شاید هم بیشتر پیش یکی از دوستان بودم که به من گفت گشتم و پیدا کردم معنی واژه معلی را . چند تا معنی دارد مثلاً شما کربلای معلی شنیدید بعضی هم چون نام کربلا را شنیده بودند گفتند این خط تو تاریخ بوده. خود معلی یعنی برتری یافته بعد این دوست ما می‌گفت من تحقیق کردم یکی از لغتهایی که واژه معلی داشت معنی اصطلاحی کلمه این بود که وقتی قمار باز تاس می ریزد سر هر چیزی که قمار می کند و می بازد آنقدر این قمار را ادامه می‌دهد تنها چیزی که برایش می ماند هستی خودش است در واقع چیزی جز خودش دیگر ندارد یعنی همه چیز را داده، مالش را داده ،فرزندانش را داده، آبروی دوستانش را داده و فقط خودش باقی مانده و در نهایت آخرین تاسی که می ریزد برای قمار بر سر هستی خودش است به این می‌گویند کَعبَتین معلی یعنی تاس معلی، حرکت معلی و اگر کربلای معلی را به این نام می خوانند این به خاطر قماری بود که حسین بن علی علیه السلام بر سر هستی خودش کرد من بعدا فهمیدم گفتم چه اتفاق جالبی من معنی این را اصلا نمیدونستم که حالا من نام این خط را گذاشتم معلی، اصلا فکر نمیکردم اینقدر عمیق باشه این کلمه من بیشتر بر اساس اینکه این برتری یافته است از نام حضرت علی علیه السلام مشتق شده است و ارادت ویژه‌ای دارم به چنین وجود مبارکی نامش را گذاشتم معلی.
در خط معلی هم مهر هست و هم ناز هم سماع و هم ستیز و معتقدم که این دگرگونی و جامعیّت را از شخصیّت حضرت علی (ع) وام گرفته . البته حضرت امیری که مطرح میکنم او نیست که امام اول شیعیان است.از آن زاویه می شود صورت علی بن ابی طالب(ع)، و در صورت صفت مطرح میشود. نه اینکه در سیرت، صفت مطرح نباشد منتهی مشهود نیست. منظورم علی بن ابی طالبی نیست که هزار و چهار صد سال پیش آمده است بلکه اشاره به حقیقتی دارد که عالم از او متولّد شده است حالا به علی بن ابی طالب بگوییم پیامبر اکرم (ص) یا هر کدام از امامان فرقی نمیکند این حقیقتی است که ظاهرش تابع باطنش هست. به عنوان ((حقیقت محمدیه)) که در اول عالم متولّد شد و وقتی نور او تابید همه ی انبیا و اولیا سمت حضور پیدا کردند. باطن خوشنویسی ما به علی بن ابی طالب بر میگردد از جنبه ی صوری هم ایشان اول کاتب وحی بوده اند و ضخامت و زیبایی در خط از کتابت وحی به خط ورود کرد تا قبل از آن خط فقط به عنوان انتقال کلام و ثبت علوم و وقایع استفاده میشد.
محسن ابراهیمی: جناب استاد خط معلی چطور در ذهن شما شکل گرفت و روند ابداع و پدیدار شدنش چگونه بود؟
استاد عجمی: عجمی : ببینید خط معلی در ذهن شکل نمی گیرد معمولاً یک خط جدید که بخواد درست شود اگر منطبق با شرایطی باشد که بخواهد این اتفاق بیفتد چیزی نیست که در عرصه ذهن شکل بگیرد چون ذهن یعنی عقل، عقل یعنی اینکه پژوهشی و معلوماتی باشد و انسان به یک معلومی برسد این میشود عقل یعنی مثلاً شما ده تا معلوم را بگذارید کنار هم بخواهید با این ده تا معلوم یک مجهولی را پیدا کنید که این روش عقل است و آدم استدلال می‌کند بر اساس معلوماتی که دارد .خط درست کردن پژوهشی نیست یعنی این نیست که مثلاً ما بگوییم که بنشینیم پژوهشی کنیم و معلوماتمان را بگذاریم کنار یکدیگر و خط درست کنیم پس بنابراین شکل گیری یک خط اصلا چیزی نیست که به پژوهش ذهنی و عقلی و یا پژوهش هنرمند تعلق بگیرد این از یک جهت، از جهت دیگر این که هنر معمولاً به این صورت است که در بعضی از قسمت هایش به عنوان مقدمه با روش و متد پیش میرود در این مرحله ما یک چیزی داریم به نام تکنیک، یک چیز دیگری داریم به نام بررسی‌های فرم و فرمیک. شما می آیید و یک فرم هایی را بررسی می کنید که از تلاقی بعضی از فرم ها به یک ترکیب بندی دست پیدا می کنید و …
و … اینها در واقع به بحث های مقدماتی هنر در خصوص متد و روش خلاصه می شود که به اینها باید با عقل و تفحص و پژوهش رسید ولی بعد از این قسمت که مقدمات را طی کردید و موخراتی را هم دارید برای ابداع و ایجاد یک اثر، آنها دیگر فقط برهانی نیست بلکه سلوکی و شهودی است اینجاست که شما باید به باطن بپردازید تا درونتان صیقلی شود تا بتوانید آن اتفاقی را که می‌خواهید ایجاد کنید ایجاد شود که حالا من حسن نظر دارم به این شکل بازگو میکنم ولی بعضی ها معتقدند که دو تا مسیر هست یکی مسیر متد و روش و دیگری مسیر شهود که هنر مسیر شهود است مسیرش متد و روش نیست اصلا، منتها ما امروز با یک هنرهایی سر و کار داریم که اینها یک وجهه شان هنر است و یک وجهه شان هنر نیست مثل گرافیک، گرافیک دو سومش هنر نیست برای این که از یک طرف با مصرف و مصرف زدگی و بازار و تبلیغات و پروپاگاندا سر و کار دارد و پروپاگاندا در واقع یک نوع تبلیغی است که شما سر مردم کلاه می‌گذارید و میگویید آن را نخر و بیا این را بخر مثلاً تبلیغ می کنید که بیژن نخر و مهرام بخر در حالیکه هیچ فرقی با هم ندارند ولی مردم را تطمیع می کنید به این ماجرا . یک قسمت از گرافیک امروز ریشه اش برمیگردد به همین پروپاگاندا یعنی تبلیغاتی که شما دارید بر اساس یک مجازی جلو می برید و یک سومش هم به هنرش معطوف می‌شود یعنی شما از گرافیک بهره می‌برید برای القاء موضوع و مفهومی مثل جایی که شما بخواهید برای محیط زیست کاری کنید. برای محیط زیست که مصرف زدگی و تبلیغِ مصرف نیست، اصلا شما داری تبلیغ می کنید که به محیط زیست احترام بگذارید و به آن آسیبی نرسانید چون این کار درست و ارزشی است این نوع تبلیغات دیگر پروپاگاندا به این معنی نیست که این یک نمونه گزارش و یک پوستر اطلاع رسانی می باشد و بر اساس این طراحی می شود که سطح فرهنگی عمومی مردم را بالا ببرد و آدم ها بتوانند مسیرشان را درست انتخاب کنند پس بنابراین به خاطر این که ما امروز یک هنر های این چنینی داریم، از یک جهتی در بعضی از هنر ها هم با روش و متد و از طرفی هم با شهود روبرو هستیم بعضی از رشته ها هم هست که اصلا اینطوری نیست مثلاً نقاشی یک چیزی است که شما اول خیلی کوتاه دنبال مسیر روش، متد و تکنیک می روید وقتی تکنیک یاد گرفتید بعد پانزده سال باید وقتتان را بگذارید برای شهود.
خوشنویسی هم همینطور است شما دو سه سال تا دوره ممتاز انجمن خوشنویسان به فراگیری تکنیک می‌پردازید وقتی تکنیک را یاد گرفتید و بعد از آن باید تلاش کنید که از تکنیک فارغ شوید یعنی اگر تا حالا تکنیک غالب بوده است از این به بعد نباید این طوری باشد و اینجاست که حال خوشنویس باید قالب باشد پس این میشود یک قسمتی از هنر که مقدمه اش روشمند است و در ذهنتون پیش می‌رود که البته این روش غربی و دانشگاهی ست. قسمت آخر اش برمی گردد به بخش شهودی و احساسی، که این روشِ خانقاهی ماجراست و این بیشتر به فرهنگِ شرق گرایش دارد یا بهتر است بگویم فرهنگ هنرمندان شرقی. البته اگر نخواهیم شرق را از منظر جغرافیایی نگاه کنیم. حالا خط یک عنصری است که ما با خوشنویسی ای روبرو هستیم که بعد از اسلامو کتابت وحی ظهور کرد و بعد از آن معجزه در خود کلام صورت گرفت چون در کلام صورت گرفت و این کلام به طور مطلقش کلام است ولی از مطلق که خارجش کنیم یک وجه لفظی دارد و یک وجه مکتوبی که می شود ملفوظ و مکتوب، آنجایی که ما با کلمه حرف میزنیم و کلمه را می نویسیم هر دو حامل مفهومند و مرکبِ مفهوم ولی یک جا شفاهاً و در جای دیگر مکتوباً.
آنجایی که ما در حوزه حضور هستیم میشود لفظاً و شفاهاً ، مثلا الان که من و شما داریم باهم صحبت میکنیم چرا؟ برای اینکه ما در حضور هم هستیم حالا اگر در محضر هم نباشیم چه کار می کنیم؟ می نویسیم که میشود مکتوب در آن زمان معجزه درش اتفاق می‌افتد یک وجهه ملفوظ پیدا می‌کند و یک وجهه مکتوب. وجه ملفوظش برای زمانی است که ما در حضور و محضریم مثل نماز خواندن و گفتگو با خدا شما هیچ وقت نماز را نمی نویسید بلکه نماز را می خوانید چون در محضر حق به سر می برید ولی بعضی چیزا رو مینویسی اونجایی که احساس می‌کنید دور هستید مینویسد و آنجایی که احساس میکنید نزدیک هستید نمینویسید بلکه سخن می گویید . پیامبر صلی الله از این جهت ننوشت چون او در حوزه لفظ است و بقیه در حوزه مکتوب. من هم به این دلیل سراغ خط رفتم که کلام خدا هم در لفظ و هم در کلام شرافت دارد و خط جنبه مکتوب همان لفظ است. در این دیار هم انقدر عشق و فراق بوده است که عشاق می نوشته اند زیرا نوشتن مال کسی است که دور مانده و اگر نزدیک باشیم حرف میزنیم.

حجم شعر و شاعری در این دیار حکایت از دوری های وسیعی می دهد. حالا خوشنویسی چیست ؟خوشنویسی وجه مکتوب معجزه است که آمده است بیرون، همان که شد کلام خدا در قرآن، از زمانی که این معجزه در این ملفوظ صورت گرفت یعنی آن جایی که جبرئیل آمد شفاهاً به پیامبر (ص )گفت و پیامبر (ص) شفاهاً به امتش انتقال داد وجه لفظی اش است و آنجایی که بعد از لفظ ،پیامبر(ص ) فرمودند و بقیه نوشتند آن وجه مکتوبش است که خوشنویسی از اینجا شروع می شود چون معجزه در این کلام بود . خوشنویسی جدای از وجه های مختلفی که دارد یک وجه قدسی هم دارد ( این به این معنی نیست که مقدس است، مقدس بودن با وجه قدسی داشتن دو امر جداست) یعنی اگر بخواهید می توانید با آن به عالم قدس مرتبط شوید چرا ؟ برای این که معجزه است، من این مقدمات را به این دلیل گفتم که تاکید کنم درست کردن یک خط به شرطی که خط باشد (البته نه چیزای که الان مد شده و جدیداً درست میکنند که نه می‌شود بخوانیم و اصلا فهمید که چیست ) اگر یک خطی که بخواهد درست بشود به شرطی که معیارهایی را داشته باشد که خط بتوانیم به آن تلقی کنیم ، یکی از معیار ها خوانا بودنش است و اینکه بتوانیم آن را بخوانیم این خط، خطی ست که اصلا با پژوهش درست نمی شود و به عنوان یک موهبت و به عنوان یک رحمتی که از آسمان نزول پیدا می‌کند پدیدار می‌شود.

منتها این طور نیست که مثل باران در بیرون ببارد بلکه در درون وجود می بارد و سبز میشود! پس بنابراین خوشنویسی و خط درست شدن صرفا بر اساس پژوهش انسانها نیست، اگر اینطوری بود ابن مقله بیضایی که صاحب اقلام سته است و شش خط را درست کرد چقدر باید وقت می گذاشت برای پژوهش؟ این بزرگوار، خط نسخ، ثلث ، ریحان ، توقیع ، رقاع و محقق را درست کرد. اگر تمام عمرش را هم برای پژوهش می‌گذاشت نمی‌شد چون بعضی ها تمام عمرشان را گذاشتند اما یک خط نتوانستند درست کنند پس ببینید این فقط به پژوهش بر نمی‌گردد بلکه این مسیر شهودی ست، مضافاً این که شما هیچ جایی در تاریخ پیدا نمیکنی که تمام خطهایی که درست شده باشند قبل از اینکه به ظهور کامل و تام رسیده باشند اتود داشته باشند شما مثلا هیچ جا اتود خط نسخ را پیدا نمی کنید اصلا نداریم که مثلاً بگویند ابن مقله اتود میزده برای اینکه برسد به خط نسخ. خط نستعلیق را میرعلی تبریزی درست کرد ولی شما هیچ جا در تاریخ از آن اتود نمی بینید یک دفعه با یک چلیپایی مواجه می‌شوید که زیرش نوشته میرعلی، یعنی قبل از این مرحله هیچ جا اتودی وجود نداشته، در حالیکه شما در زمینه نقاشی، در زمینه گرافیک سیر مکاتب را می توانید پیدا کنید یعنی مثلاً چه شد رامبراند به نور رسید؟ این مسیر را طی کرد و به نور رسید.
چه شد در واقع سزان و دلاکروا اینطوری حرکت کردند و بعد پیکاسو کوبیسم را درست کرد؟ یا مثلاً امپرسیونیست ها همینطور اکسپرسیونیست ها همینطور پست‌مدرنیسم همینطور و …همه دقیقاً مسیرهایشان مشخص است چرا؟ برای اینکه اینها درگیر امر پژوهشند. اما حالا یه جایی در کارهای رامبراند و کار داوینچی و کار میکل آنژ و دیگران شهود را می بینید یک قسمتی اش پژوهش است و بقیه اش میرود به سمت شهود. خوشنویسی ما دقیقاً همینطور است که با امورات پژوهشی جور در نمی آید. پس اینکه توقع داشته باشیم که یک خوشنویس بیاید و بگوید من دو سال و نیم وقت صرف درست کردن این خط جدید کردم این ادبیات و پژوهشه. خط معلی هم این مسیری را که گفتم طی کرده کل خط معلی ظرف یک هفته شکل گرفت یعنی کل مفرداتش غیر از( س)یک هفته طول کشید تا من اینها را نوشتم بعداً یکی دو تا حرف بهش اضافه شد (فرم) و بعد آن فرمها قوام پیدا کرد، وگرنه مثلا آن ( نون) که من اول نوشتم همان( نون) است که الان هم هست اما آنجا سه نقطه بود ولی بعد برای کامل تر شدنش شد سه و نیم نقطه و میمی که من نوشتم این میم اولش یک مقدار ایراد داشت من دو شب الی چهار شب کار کردم تا درست شد وقتی (میم) شد دیگه نتونستم تغییرش بدم! یعنی خودم هم باید آن میم را همانطوری بنویسم که ایجاد شده و قوام یافته و در واقع اگر من(میم) را کج بنویسم یکی از دوستانی که معلی می نویسد به من می گوید چرا کج شده ؟ برای اینکه من خودم درست کردم باید خودم هم تابش باشم که از یک وجهی کاتب متبوعه بعد از وجه دیگر خودش هم می شود تابع. یعنی می‌گویند تابع و متبوع چطوری در یک نقطه محقق می شوند؟ در جواب باید گفت این جا و این هنرمند در همین نقطه است دیگر. یعنی من خودم این را درست کردم حالا خودم هم باید تابعش باشم.
پیامبر (ص ) دین را خودش می آورد و خودش هم تابعش است. پس پیامبر (ص) هم‌تابع اند و هم متبوع. آیا پیامبر می‌توانستند بگویند نماز صبح دو رکعته از این زمان تا این زمان بعد هر وقت دلشان خواست نماز صبح را جا بجا یا کم و زیاد بخوانند؟ یا نمی توانستند این کار را بکنند که مثلا مردم بیایند بپرسند یا رسول الله شما چرا نماز صبح چهار رکعت خوانده اید و حضرت پاسخ بدهند دلم خواست شما همان دو رکعت بخوانید، این اصلاً نمی‌شود. خودشان وقتی می‌گویند نماز چهار رکعت است باید چهار رکعت خوانده شود بعد یک جایی رفتن سفر دو رکعتی خواندند مردم پرسیدند چرا دو رکعت شد ؟که پاسخ دادند هر وقت رفتید سفر دورکعت بخوانید. ببینید اینها قاعده هایی است که خود پیامبر(ص) گذاشتن در ولی به محض اینکه وضع میکنند خودشان متبوع بوده که این قاعده را گذاشتند یعنی به محض اینکه تصویب می‌شود خودشان هم تابع میشوند. خط معلی هم دقیقا همین است کلیت آن در یک هفته بدون اتود، بدون پژوهش، بدون مقایسه و … درست شده و من وقتی معلی را درست کردم کاری نداشتم که ثلث چه شکلی ست ،نسخ و دیگر خطوط چه شکلی اند. بعضی ها فکر می‌کردند که من همه این(میم) ها را گذاشتم جلوی خودم و بعد سعی کردم یک میم بنویسم که شبیه اینها نباشد. اصلا امکان ندارد این اتفاق بیفتد
حالا که خط معلی درست شده راحت است که بعضیها بگویند این که چیزی ندارد حالا شما خط ها را می شناسید معلی را میشناسید دیگر ، بروید یک میم بنویسید که یک شکل دیگر باشد و مردم هم به عنوان میم آن را بپذیرند و شکل زیبا و منطبق با بقیه مفرداتش را داشته باشد،حالا خط هایی که بعد از معلی درست شده اند را نگاه کنید هر چی مینویسند یا شبیه معلی می شود یا شبیه ثلث، یا شبیه نسخ میشود یا نستعلیق و … بعد مگر میم را چند جور می شود نوشت؟ وقتی صفحه سفید است کار دشوار می‌شود اما معما چون حل گشت آسان شود. معلی وقتی درست شد همه گفتند که این مثلا(ی) که کاری ندارد درست کردنش. خب حالا این ی را از سابقه ذهنی آدم ها پاک کن بعد حالا تو بیا یک (ی) بنویس بعد هم ادعایش همیشه هست دیگر. مثلا من می گویم که این همه خط داشتیم معلی هم اضافه شده حالا شما بیا یه دونه (ی) بنویس جدای از اینها بعد مدام می نویسد شبیه معلی میشود. همه خطهای جدیدی هم که درست شده است همه شان وام گرفته از معلی ست هر جایی از آن را که می‌بینید بالاخره گریزی به معلی زده است .پس ببینید این کار من نیست چون یک آدم نمی تواند اینقدر جامعیت داشته باشد این مال جایی است که ما از وجه قدسی هنر خوشنویسی استفاده می کنیم و با عالم قدس یک جوری مرتبط می شویم که آن وقت در ظرف وجودی هنرمند یک چیزی را می نویسند و بعد وقتی تراوش می شود شما متوجه می‌شوید که فعل حق است که از آستین انسان بیرون آمده پس بنابراین معمولا زمان بردار به این مفهوم نبوده که امروز ما دنبال سیکل پژوهشی آن باشیم و اینکه معلی چطوری درست شد؟ چون آن میشود خلق معلی در حالیکه معلی ابداع است و ابداع یعنی یک اتفاقی که سابقه نداشته باشد و ابتدا به ساکن درست شده باشد و از چیزی هم وام نگرفته باشد چون یک وقتی هست شما یک خطی را خلق میکنید مثلا میم ثلث را برمی‌دارید(د) نسخ رامی‌گیرد(ن) یک خط دیگر را می‌گیرد و بعد آنها را با هم ترکیب کنید و کنار هم میگذارد که آن میشود خلق. چون قبلش آنها بوده و شما با آنها، اینها رو درست کردید یعنی مواد و ابزارش موجود بوده .

معلی ابداع است برای اینکه هیچ متریالی نداشته و ندارد. مثلاً شما میم معلی را  نگاه کنید ببینید چه قسمتی از این میم از چه قسمتی از میم خط دیگر وام گرفته شده است ؟ اصلا این طور نیست و هیچ ارتباطی به هیچ خطی ندارد، پس بنابراین سال ۷۸ خط معلی درست شد بدون تحقیق و پژوهش. در یک حادثه و واقعه شهودی. یک کسی به من گفت که خط عمودی و افقی در خیلی از خطوط اسلامی هست ولی خط معلی که  خطوط مورب  هم درش دارد حاکی از یک اتفاق مدرن است و این خیلی جرات و جسارت میخواهد به این تلاقی هایی که در آن صورت می گیرد تا به حال به این شکل در سایر خطوط شاهدهش نبودیم و این خودش جسارت میخواهد بررسی همین مسائل وقتی مواجه می‌شود با حس انسانی، نظرات متکثر می‌شود که یکی می‌گوید خوب است و دیگری می‌گوید بد است. خوشنویسی در نزولش و ایام نزولش  و بعد از آن در مراحل تثبیتش چون کار ما نیست و خوشنویس خودش مفقود می شود در واقع فعل حق است که از آستین خوشنویس بیرون می‌آید پس بنابراین اگر این گونه شکل می گیرد ما باید سر بسپاریم یعنی شاید پژوهش ما به عنوان یک پژوهش حسی و روشمند و متد یک اشتباه است برای اینکه ما باحسمان این را بررسی می‌کنیم در حالی که ما باید با یک خردی بررسی کنیم برای فهم یک حقیقت آسمانی یک خرد آسمانی لازم است و اینها باید با هم هماهنگ و متحد باشند به عنوان مثال حضرت ابراهیم سه مرتبه خواب دید که فرمان رسید فرزندش را باید قربانی کند  ایشان چه کار کرد؟ رفت به اسماعیل گفت من سه بار خواب دیدم که این اتفاق باید بیفتد و اسماعیل در جواب گفت هر طور فرمان حق است برویم این کار را انجام بدهیم خداوند با صابران است و بعد گفت تو چشمانم نگاه نکن که منصرف شوی من رویم را آنطرف میکنم تو فقط ببر.حالا ابراهیم اگر نمی برید در واقع درست بود یا می‌برید ؟ اگر ببرد که می‌گویم عجب پدری!  و ما با عقل جزئیمان داریم بررسی اش می‌کنیم ولی عقل تام چه می گوید در چنین مواقعی؟ می گوید ابراهیم باید میبرید

حالا اینکه بریده شود یا نشود آن دیگر در اختیار ما نیست خدا نخواست که بریده شود چرا نخواست؟ برای اینکه ابراهیمی خواست ببرد اگر ابراهیم نمیخواست ببرد ماجرا فرق میکرد حق دستور می داد که ببر. حالا که ابراهیم اطاعت کرد حق می‌گوید نبر . یعنی اینکه بعضی موقع ها ما با یک عقل جزئی کوچک می‌خواهیم عمل بزرگ را به سامان برسانیم بعد شما بررسی می کنید و میگویید آیا در روانشناسی امروز و مباحث روانشناختی نعوذبالله ابراهیم مشکل اخلاقی یا عقلی نداشته ‌؟مشکلات عاطفی نداشته ؟مگر می‌شود یک پدری فرزندش را بکشد ؟خدا دستور داده باشد رواشناسی امروز این حرف‌ها را که این چنین پدری اختلال شخصیت داشته و اگر نه چه کسی با دیدن خوابی فرزندش را سر میبرد؟  کسی نمی کند این کار را. پس در نتیجه باید گفت که در این بررسی عقل اصلا راهی برای ورود ندارد عقل اصلا جایش  اینجا نیست عاقلی کار بوعلی سیناست. اگر می خواهی عاقل باشی باید بوعلی سینا باشی اگر نیستی پس صحبتش را نکن وقتی یک اتفاق شهودی می افتد وقتی یک واقعه شهودی رخ می دهد که عقل از پذیرش و بررسی اش عاجز است تو عقل را می آوری که چه کنی؟ برای بررسی اتفاقی که به عقل مربوط نیست عقل را می اوری که چه کنی؟ امروز تمام بررسی‌ها یی که دارد صورت می‌گیرد تمام قوانینی که ما داریم برای بررسی همه قراردادهای انسانی است در حالی که اینجا جایی است که قواعد انسانی  نمی تواند راه پیدا کند.

ادامه مصاحبه بزودی …

قبلی سیر تاریخی خط و خوشنویسی؛ از خط کوفی تا معلّی
بعدی تاریخ خط ایرانی و تایخ ظهور خوشنویسی از کوفی تا معلی
جستجو برای:
پشتیبانی

توجه: این بخش از پیشخوان ← نمایش ← ابزارک ها ← نوار کناری وبلاگ قابل ویرایش است

دسته‌ها
  • عمومی
برچسب‌ها
خط معلی
logo-honarfarin-footer

موسسه فرهنگی هنری هنرفرین یک آموزشگاه و سایت تخصصی آنلاین است که مأموریت آن آموزش هنر های ناب ایرانی به ویژه هنرهای تجسمی است و همچنین ارتقاء و ضرورت پرداختن و توجه انسان معاصر به هنر را دنبال ميكند

لینک های مفید

  • خانه
  • دوره ها
  • اخبار
  • تماس با ما
  • خانه
  • دوره ها
  • اخبار
  • تماس با ما

تماس با ما

  • تهران، میدان انقلاب
  • پیام در واتس اپ : 09108501541
  • info@honarfarin.com

شبکه های اجتماعی

Instagram Youtube icon--white
© کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به موسسه فرهنگی و هنری، هنرفرین است
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://honarfarin.com/?p=10316
ورود / ثبت نام
با شماره موبایل
محافظت شده توسط   
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.

سوالی دارید؟ از ما بپرسید، کارشناسان ما در اسرع وقت با شما تماس می گیرند.

وب سایت آموزشی هنرفرین

  • 09108501541
  • 09108501541
  • شنبه تا چهارشنبه از ساعت 8 تا 17
  • info@honarfarin.com